دو سوار کار را می بینم که از دشت ها و زمین ها عبور می کنند. یک جادوگر سیاه و سفید پوش را می بینم که در میان دو سپاه برای فرار تقلا می کند. قلعه عظیم کائر مورهن را می بینم که در میان جنگلی انبوه و کوهی تنومند قرار گرفته، پلک می زنم و… آغاز این شکار وحشی را می بینم. در ادامه با ما همراه باشید ...

Wild Hunt اساس و پایه بازی های ویچر را تغییر داد. شاید وقتی یک عنوان با محیطی بازتر از Dishonored به محیطی وسیع تر از TES V: Skyrim برسد، بتوان در موفقیت آن شک داشت و برای آن ترسید اما CDPR به گونه ای از پس این چالش بر آمد که توانست جدیدترین و آخرین اثر سری را به یکی از بزرگ ترین های سبک نقش آفرینی و جهان آزاد برساند و چیزی را بدست آورد که از توان ده ها بازی در سال های اخیر خارج بوده است.

اصولا در توسعه بازی های نقش آفرینی توجه به جزئیات مهم ترین فاکتور و هدف اصلی این ژانر هم غرق کردن بازیکنان در یک دنیای غنی است. شکار وحشی به طرز دیوانه کننده ای این مسئله را پشت سر می گذارد و نه تنها طرفداران و بازیکنان از آن لذت می برند، بلکه عناوین بزرگ این سبک را به چالش می کشد. دنیای Wild Hunt بسیار بزرگ و مملو از موجوداتیست که از شمار خارج هستند و با ارتباط با آن ها در هر گوشه از این جهان داستان و ماجرایی را خلق می کنید. صدها ماموریت و فعالیت مختلف در تمامی آن پراکنده شده اند و وقتی در میان همه این داستان ها قرار می گیرید، نمی دانید که از کجا شروع کنید!

اما چه چیزی این دنیای عظیم را زنده می کند؟ بازی از چند منطقه Velen, Novigrad, Skellige, White Orchard, Vizima و Kaer Morhen تشکیل شده است. در هر کدام از این مناطق شهرها، روستاها، قلعه ها، جامعه ها و بندرهایی وجود دارند که مشمول انسان ها و موجودات منحصر به فرد خود می شوند. در این مکان ها با انسان های احمق و غیرطبیعی که تنها از طرفی به طرف دیگر حرکت می کنند مواجه نیستید و NPC ها هرکدام واکنش های طبیعی نسبت به بازی و وقایع آن دارند؛ وقتی شب وارد یک بازار می شوید مغازه داران و فروشندگان حضور ندارند اما در ساعتی مشخص دوباره به کارهای خود برمیگردند و اوه، بله! بازی دارای یک چرخه طبیعی و یک ساعت شبیه سازی شده می باشد.

هرکدام از انسان ها و غیرانسان ها به فعالیتی مشغول هستند و گاهی تنها با راه رفتن و شنیدن صحبت های آن ها، مراحل و ماموریت های جدیدی دریافت می کنید! نقاط مشخصی از نقشه هم همیشه افرادی را به نمایش می گذارند که با مراجعه به آن ها می توانید ماجراهای جدیدی کشف کنید. بسیاری از مراحل فرعی هم از داخل ماموریت های اصلی و صحبت با افراد بدست می آیند و همینجا به شما پیشنهاد می کنم: تا جایی که می توانید به دوستان و متحدانتان کمک کنید، شاید روزی و در مواقع مورد نیاز به کارتان بیایند!

در هر کدام از شهرها، روستاها و بنادر تخته هایی هستند که در آن ها می توانید به دنبال کسب در آمد باشید؛ آن هم به روش ویچری! وقتی قراردادهای کشتن هیولاها را پیدا می کنید با قبول کردن کار (و حتی چانه زدن برای بالا بردن پاداشتان!) هم می توانید پول قابل توجهی بدست آورید و هم سطح قدرت ها و قابلیت های گرالت را ارتقا دهید… صبر کنید، گفتم گرالت؟ شاید بهتر باشد به شخصیت و داستان بپردازیم… اما نه، صحبت از گیم پلی هنوز تمام نشده!

یکی از گردهمایی های اجتماعی بازی، این بار برای انتخاب پادشاه آینده!


کنار آمدن با سیستم اقتصادی بازی سخت است، البته اگر اهل تلاش و صدالبته کشتن هیولاهای عجیب و مختلف نباشید! راه های زیادی برای بدست آوردن پول وجود ندارد (زد و خورد با مردان سرسخت سرزمین و کشتن هیولاها که به آن اشاره شد) و گاهی برای ادامه دادن مراحل اصلی به این پول احتیاج دارید اما این باعث نمی شود که از شروع بازی به یک انسان سنگدل تبدیل شوید که هیچ کاری را بدون پول برای مردم و دوستانش انجام نمی دهد.

و می رسیم به مبارزات که یکی از اصلی ترین عناصر ویچر هستند. شاید بسیاری از گیمرها که به گزینه هایی چون Counter-attack و کشتن دشمنان بازی ها با چند کلیک ساده عادت کرده اند، به سختی با مبارزات “شکار وحشی” خو بگیرند. اما بیایید برای بررسی این بخش، پای چندین بازی دیگر را به وسط بکشیم. اول از همه و در مقایسه با نسخه دوم، مبارزات پیشرفت بسیار زیادی داشته اند و به شدت لذت بخش تر شده اند! در The Witcher 2 تنها گزینه های محدودی داشتید ولی در Wild Hunt می توانید با دفاع کردن، جای خالی دادن، پرش و قل خوردن، استفاده از Sign های ویچرها و همینطور استفاده از ابزاری چون کمان زنبورکی و انواع بمب ها با هر دشمنی مبارزه کنید.

ترکیب تمامی این قابلیت ها و استفاده بخصوص آن ها بر روی موجودات و دشمنان مختلف در زمان های مختلف و مکانیکی که بسیار سریع و روان است باعث جذابیت هرچه بیشتر سیستم مبارزات می شوند؛ این را به افکت های بسیار زیبای گرافیکی اضافه کنید و در زمینه اکشن با یک شاهکار رو به رو می شوید. برعکس بسیاری از آثار هم سبک، دشمنان شما مانند یک ستون در مقابل شما نمی ایستند تا تمامی HP آن ها را با ضربه های مختلف بگیرید و سپس با سقوط بر روی زمین شما را موفق کنند. در شکار وحشی به تک تک حرکات و ضربه های شما واکنش نشان داده می شود؛ مثلا می توانید آن ها را به گوشه ای پرت کنید که بازهم برمی گردد به فیزیک و گرافیک فنی قوی بازی که به آن می پردازیم.


مبارزات کاملا داینامیک و متغیر هستند

هرکدام از مراحل با پیشنهادی از سطح بازیکن همراه هستند. مثلا بازیکنی که سطح او 16 است، نباید به سراغ مرحله ای با سطح 24 برود چرا که شکست دادن دشمنان و موجودات آن مرحله از توان او خارج خواهد بود اما اگر این فاصله کمتر باشد، شاید بتوان کاری کرد!

ویچر 3 حتی در خط داستانی اصلی بسیار طولانیست اما مسئله ای که این طولانی بودن را خسته کننده نمی کند، ظرافت طراحی مراحل بازی می باشد. Wild Hunt از شما نمی خواهد که در ده ها ماموریت فردهای مختلف را تعقیب کنید یا مکان هایی با مسیر روتین را پیش بگیرید و دشمنان را از سر راه بردارید. به جرئت می توان گفت که تمامی مراحل منحصر به فرد هستند و حتی به جایی می رسند که مخفی کاری وارد گیم پلی بازی می شود! این تعادل و زیاده روی نکردن است که هرگز بازیکنان را از ادامه ویچر 3 خسته نمی کند و با چندین ساعت تجربه آن، می توانید درک کنید که با ادامه دادن، هرگز با چیز مشابهی رو به رو نخواهید شد.

در هر گوشه ای از Novigrad بزرگ ترین شهر بازی با بیش از سه هزار NPC می توان به دنبال مراحل، ماموریت و داستان های جدید بود

یکی از مشکلات بازی از نظر گیم پلی ، مکانیک های حرکت آزاد یا Navigation هستند که گاهی می توانند آزاردهنده و بازیکن را با نتایج غیرمنتظره همراه کنند. مثلا ممکن است با کوچک ترین لمس کنترلر و کلیدها از صخره یا بلندی بزرگی سقوط کنید یا با موانعی رو به رو شوید که برای چند لحظه حس روان بودن بازی را بستانند. البته این وضعیت را با تنظیم کردن حرکت گرالت با سرعت آرام می توان بهتر کرد و دویدن و سریع حرکت کردن آن دست خود بازیکن خواهد بود.

سلاح ها، کتاب ها، مواد غذایی، داروها و شربت ها، کتیبه ها، دستورالعمل ها، نشان ها، پوست حیوانات و… هم طبیعتا در بازی حضور دارند که تعدادشان به هزاران می رسد و تعامل با محیط، گیم پلی و داستان را هرچه بهتر و بیشتر می کنند. وسعت گیم پلی بازی از مبارزات گرفته تا فعالیت های متعدد و جدا از مراحل به قدری است که نمی توان آن را در چند صد کلمه خلاصه نمود و مطمئن باشید با تمامی چیزهایی که گفته شد، همچنان می تواند شما را غافلگیر کند و محتوای جدیدی به شما نشان دهد.

حضور باگ ها در یک بازی ویدئویی و به خصوص یک عنوان جهان آزاد به امری طبیعی تبدیل شده و همه ما به آن عادت کرده ایم. ویچر 3 هم به لطف بهبودهای سازنده و تاخیرهای پی درپی از این لحاظ از ارزش والاتری برخوردار است؛ کمتر می شود به یک باگ آزاردهنده بربخورید مگر آنکه شرایط ایجاد آن را مهیا نمایید که دوباره بخشی از آن به سیستم حرکت بازی برمی گردد. بله، ویچر 3 باگ دارد و ممکن است گاهی اوقات مکث های کوتاهی در تجربه شما ایجاد کند اما برای بازی ای که انقدر محتوا برای ارائه دادن دارد و به طور متراکم وسعت و عظمت خود را به رخ می کشد، بهتر نیست آن را نادیده گرفت و از ارزش آن کم نکرد؟

از عناصر سبک نقش آفرینی، تصمیم گیری و دیالوگ های منحصر به فرد حضور پررنگی در بازی دارند

و اما می رسیم به دومین موردی که Wild Hunt با آن موفقیت خود را تضمین کرد: یک داستان نقش آفرینی اصیل. همان طور که قبل تر هم گفته شد، حتی مراحل اصلی بازی نیز بسیار زیاد هستند و تا چند ده ساعت برای کامل شدن احتیاج دارند اما چه چیزی این تعداد مراحل و داستان بزرگ را مهیج و جذاب می کند؟ طراحی مراحل ویچر 3 کم نظیرند و شما هیچ وقت با اهداف تکراری رو به رو نیستید. حتی تا آخرین مراحل و آخرین لحظات هم می توانید با Quest های جدید غافلگیر شوید. این مراحل از مبارزه های مستقیم گرفته تا پیدا کردن چیزهای به خصوص، همه و همه باعث خسته کننده نبودن شکار وحشی شده اند. برای درک بهتر به یکی از مراحل اشاره می کنیم.

در یکی از قسمت های بخش دوم بازی با نام Through Time and Space (در زمان و فضا) با یک هدف کاملا جدید و غیرمنتظره رو به رو می شوید که رسیدن به دروازه هایی برای جا به جایی در میان دنیاهای مختلف است. نه تنها زیبایی هنری در این مراحل بیداد می کند، شما با چالش جدید سیستم بازی رو به رو می شوید که آن هم یخ نزدن در سرمای موجود یکی از این جهان هاست! (بیش از این اسپویل نمی کنم، خودتان آن را تجربه کنید). یا مرحله ای که در آن به سراغ دزدیدن اسب های یک تاجر می روید یا حتی چالش هایی که تنها با صحبت با چندین نفر به پایان می رسند. این تفاوت و وسعت مراحل از سیستم های بسیار پیچیده پیاده شده در بازی نشات می گیرند که در نهایت به سازنده این اجازه را داده اند که خط داستانی بزرگ تری بسازد که اگر آن ها را در محیط و دنیای Andrzej Sapkowski  (خالق ویچر) ببینید، بهتر و بهتر می شوند.

با شخصیت های زیادی رو به رو هستید و مطمئن باشید از تعداد کثیری خوشتان نخواهد آمد. شخصیت های اصلی هرکدام اخلاق و نحوه صحبت کردن خود را دارند. به عنوان مثال، Yennefer به دستور دادن معروف است و در کارهایی که انجام می دهد بسیار رازآلود می باشد درحالیکه Zoltan همیشه به حرف هایتان گوش می دهد و در کنارتان خواهد بود. اما هدف از گفتن این موارد چیست؟ نقطه قوت بعدی ویچر 3 شخصیت پردازی بسیار عمیق آن است. با دقت در دیالوگ ها و رفتارهای شخصیت های بازی با انگیزه، داستان و زندگی آن ها آشنا می شوید تا جایی که بتوانید با خود گرالت ارتباط برقرار و او را درک کنید.

دوباره صحبت از گرالت شد! بهتر است به شرح داستان بپردازیم. ماجرای بازی پس از اتفاقات نسخه دوم و صانحه اژدهایی ! دنبال می شود، آن هم زمانی که گرالت و استادش وِزمیر به دنبال یِنِفر هستند؛ از آن طرف یِنِفر با اِمهیر وار امریس، پادشاه نیلفگارد (از سرزمین های دنیای ویچر)، معامله کرده تا دختر وی یعنی سیریلا را پیدا کند. گرالت پس از پیدا کن یِن به پیش امپراطور برده می شود و وقتی می فهمد سیریلا که زمانی نقش دختر او را داشت، به این دنیا بازگشته خود را آماده کرده و برای یافتنش راهی می شود. از طرفی شکار وحشی، گروهی از سوارکاران سیاهپوش غارتگر به دنبال سیریلا هستند که انگیزه های خود را دارند و بیایید فراموش نکنیم سیریلا بخاطر خون کهن و ارشد که در رگهایش جریان دارد به عنوان “بانوی زمان و فضا” شناخته شده است! و البته به عنوان بخشی کوچک از داستان، نیلفگارد به سرزمین های شمالی حمله می کند. ممکن است گیج شده باشید و این یک امر کاملا طبیعیست: پاراگراف را از اول بخوانید!


سیریلا به عنوان شخصیت دیگر قابل بازی در بعضی مراحل، نقش مهمی در داستان داشته و در طول آن حضور دارد

این تنها داستان کلی و آغازین بازیست که با همراه شدن شخصیت های جدید، قدیمی و آشنا تکامل و رشد پیدا می کند. درست است، از طرفی گرالت به دنبال دخترخوانده خود و از طرفی Wild Hunt وی را شکار می کنند و در اینجا این شکار وحشی آغاز می شود و ادامه می یابد و درست وقتی که فکر می کنید به پایان نزدیک شده اید ورق ها برمی گردند و باب جدیدی از داستان برای بازیکنان باز می شود.

بگذارید داستان کلی را از زبان خود سازنده ها بخوانیم:

دنیا در هرج و مرج قرار دارد. هوا با تنش و دود روستاهای سوخته سخت شده است. امپراطوری مهیب نیلفگارد باری دیگر ضربه زده و سرزمین های شمالی بی دفاع را غارت می کند. افرادی که زمانی قدرت داشتند و از گرالت برای منافع خود استفاده می کردند، دیگر حضور ندارند. در این زمان های نامشخص هیچ چیز معلوم نیست؛ آیا کسی با حضور خود برای دنیا صلح می آورد یا تنها برای آن بدبختی خواهد بود؟ زنان و مردان حقیری که لشکریان حلبی پوش را تحت فرمان دارند درک نمی کنند که کشمکش میان آن ها در مقایسه با شکار وحشی یک بازی بچه گانه است؛ خطر و تهدیدی از دنیایی دیگر که هم اکنون ظاهر شده. این سوارکاران روح مانند و هولناک برای مدت ها مرگ را برای انسان ها و بدبختی را برای دنیا آورده اند. اما این بار شکار وحشی شخص خاصی را در نظر دارد: شخصی که سرنوشت، آن را بر گرالت ارزانی داشته؛ شخصی که گرالت او را از خویش می داند!

اما منظور چیست؟ قضیه این بار فرق خواهد داشت چرا که سیریلا، آن دختری که شکار وحشی به دنبال اوست فرد بخصوصی می باشد و ویچر ما این بار او را از هرکسی عزیزتر می داند پس با خواندن این متن، بیشتر برای شکار وحشی نگران هستم تا گرالت! اما اگر می خواهید این داستان جذاب را با تمامی شاخه های وسیع و غنی اش تجربه کنید، بهتر است خود دست به کار شوید. مانند هر بازی دیگری و حتی بهتر و در ابعاد بزرگ تر، ویچر عواقب و تفاوت های واقعی در تصمیم های مختلف را به بازیکنان نشان می دهد و 36 پایان متفاوت در آن گنجانده شده است اما برای رسیدن به پایان خوش که همیشه در رویای همه ماست باید با قدرت کامل به استقبال نبردهای آخر بروید.

شخصا فکر می کنم که وقتی تمامی عناصر این بازی در کنار هم قرار می گیرند The Witcher 3: Wild Hunt را می سازند و حتی بدون یکی از آن ها، دیگر تاثیرگذاری منحصر به فردش را نخواهد داشت. گیم پلی خوب، بدون یک داستان ناقص می ماند و داستان نیز با موسیقی رنگ پیدا می کند و همه این ها در دنیایی به این وسعت، به گرافیک و جلوه های ستودنی احتیاج دارند. شاید بافت ها و جلوه های ویچر 3 آن طور که از تریلرهای 2013 در ذهن طرفداران بود واقع گرایانه نباشند اما جزئیات آن ها خیره کننده است. در ریزترین موانع، اشیاء و آیتم های بازی می توان این مورد را دید و تعادل نسبی در آن رعایت می شود. این تعادل چیست؟ تجربه زیادی بر سر عناوینی دارید که در بعضی مراحلشان بافت های متفاوت و کم کیفیت تری را نسبت به سایر بخش های بازی در خود دارند و برعکس، در مراحلی گرافیک از دیگر قسمت ها بیشتر می شود؛ در هر دو صورت این مورد برای گیم مورد نظر یک ضعف به شمار می رود اما در شکار وحشی، این تناسب حتی در کوچک ترین و پرت ترین مکان ها (مجراهای داخلی و فاضلاب ها!) رعایت می شود. نمی گویم ویچر 3 بهترین گرافیک نسل هشتم بازی های ویدئویی را داراست اما به راحتی می تواند عده کثیری از آن ها را به چالش بکشد و از آن موفق بیرون آید.

چیزی که از موارد گفته شده حیرت انگیزتر است توجه به گستردگی بازی و سپس نگاه کردن به بخش گرافیکی می باشد. با عظمت و محتوای بی انتهای Wild Hunt به جرئت می توان گفت که جلوه های آن برای بازیسازان حسرت آور و برای بازیکنان لذت بخش است. حال آنکه این گرافیک با داستان غنی و گیم پلی نسبتا نامحدود ترکیب شده و حتی شناگران قهار گیمینگ ! را در خود فرو می برد و غرق می کند.


نمونه ای از گرافیک و چشم انداز فوق العاده در جزایر Skellige


اما مگر می شود در نبردهای حماسی ویچر 3 بدون موسیقی ای که درخور آن باشد، شرکت کنیم؟ در طی جستجوها و کاوش های معمولی بازیکنان موسیقی هایی آرام و با صدای کم پخش می شوند که لذت بردن از منظره های طبیعی بازی را دو چندان می کنند و در حین مبارزات با ریتمی حماسی و پر سر و صدا، آدرنالین گرالت و بازیکنی که رو به روی صفحه دیجیتالی نشسته به سقف می رسد.

صداگذاری شکار وحشی مثال زدنی است؛ هنوز صدای پای اسب بر روی سطوح مختلف و وزش سهمگین باد در مناطق بلند و با ارتفاع یا چکاچاک شمشیرها در ذهنم هستند و به افکت های فوق العاده هرپدیده و تعامل آن با محیط فکر می کنم. تمامی صداپیشگان، مخصوصا بازیگر نقش سیریلا، کار خود را به نحو احسنت انجام داده اند و آن ارتباط لازم را با مخاطبان برقرار می کنند. موسیقی و صداگذاری بی نقص است اما گاهی اوقات از آن به درستی استفاده نمی شود یا شاهد کمبودش در طی مراحل هستیم.

گرگ سپید 

بیش از سه هزار کلمه نوشته ام و هنوز مسائل پرداخته نشده بسیاری بر سر این بازی وجود دارند. آیا ویچر در تصاحب تاج پادشاهی سبک نقش آفرینی و جهان آزاد موفق بوده است؟ قطعا همین طور است! شاید برای تجربه ای بی انتها و نامحدود مدتی را با گرالت بگذرانید که به شما قول می دهم: ارزشش را خواهد داشت. Wild Hunt حرف های زیادی برای گفتن دارد، محتوای عظیمی را در اختیار بازیکنان قرار می دهد و زیبایی و هنرنمایی های آن به قدری وسیع هستند که نمی توان برای اشتباهات و کمبودهای جزئی از ارزش های آن کاست. ماجراجویی گرگ سپید بالاخره به ما رسید، بتازید


منبع : گیم فا